شبهای کوچه
متن اپیزود پنجم
از وقتی گفته به خوابت میآم، دیگه خوابم نمیبره. هر شب از خونه میزنم بیرون؛ چند ساعتی تا صبح راه میرم… از زمین تا آسمون؛ همینجوری از کف پا تا خشکشدن گردن، تو آسمونها خیره میشم؛ تو چشمهاش نگاه میکنم و میگم چرا گفتی به خوابت میآم بی انصاف؟! نمیشد نگی و بیای؟ آخه نمیگی تا صبح “شوق دیدارم، چهسود، ازخویش بیرون رفتنم؟”
امشب تو هم باهام بیا ابرام. خونه نمونیم. تو خونه خسته میشیم؟! بیا بریم یه کم هم توُ کوچه خسته بشیم! شبهای کوچه عین شبهای هیچجا نیست. تاریکیِ خودش رو داره لامذهب! قشنگ میشه توُش گم شد. گم شدن هم یه جورهایی خسته میکنه دیگه!… آدمها که همهش میرن، گم میشن، خستهمون میکنن! بیا خودمون بریم، گم بشیم، خسته بشیم، صبح برمیگردیم پیدا میشیم. اینقدر بیمعرفت نیستیم که برنگردیم؛ مثل بعضیها که بیخوابمون کردهن بگیم “به خوابت میام”… به همین برکت.
شبهای کوچه
متن اپیزود پنجم
از وقتی گفته به خوابت میآم، دیگه خوابم نمیبره. هر شب از خونه میزنم بیرون؛ چند ساعتی تا صبح راه میرم… از زمین تا آسمون؛ همینجوری از کف پا تا خشکشدن گردن، تو آسمونها خیره میشم؛ تو چشمهاش نگاه میکنم و میگم چرا گفتی به خوابت میآم بی انصاف؟! نمیشد نگی و بیای؟ آخه نمیگی تا صبح “شوق دیدارم، چهسود، ازخویش بیرون رفتنم؟”
امشب تو هم باهام بیا ابرام. خونه نمونیم. تو خونه خسته میشیم؟! بیا بریم یه کم هم توُ کوچه خسته بشیم! شبهای کوچه عین شبهای هیچجا نیست. تاریکیِ خودش رو داره لامذهب! قشنگ میشه توُش گم شد. گم شدن هم یه جورهایی خسته میکنه دیگه!… آدمها که همهش میرن، گم میشن، خستهمون میکنن! بیا خودمون بریم، گم بشیم، خسته بشیم، صبح برمیگردیم پیدا میشیم. اینقدر بیمعرفت نیستیم که برنگردیم؛ مثل بعضیها که بیخوابمون کردهن بگیم “به خوابت میام”… به همین برکت.
